فکر میکرد ازدواج با پسر عقب ماندهی خانواهای ثروتمند او
پیرزن دختری جوان را میبیند که روی نیمکت پارک نشسته
سیمین و مجید عاشق هم هستند اما سابقهدار بودن مجید
زوج جوانی که به سختی به هم رسیدهاند با هم
میخواست حالا که ارث و میراث خوبی به همسر سابق
معصومه سالهاست که منتظر داشتن فرزند است بخاطر همین از
سعید که ناشنواست قصد دارد با دختری که شرایط مشابه
هی دندون رو جگرم گذاشتم چون جایی نداشتم برم اونم