به گزارش متادخت، کتاب هست یا نیست روایت زنی است در آستانه چهل سالگی و ورود به دوران میانسالی. او دوست دارد مثل همیشه بهترین باشد و این دغدغه ذهن او را مشغول کرده است.. شخصیت داستان از زندگی زناشویی خود رضایت ندارد و تصمیم به جدایی از همسرش گرفته، او معتقد است همسرش نه او را درک میکند و نه شناختی از دغدغهها و اندیشههای او دارد.
قهرمان قصه در تمام لحظات فکرهای خوب و بدی را از سر میگذراند و خواننده را با خود همراه میسازد تا در فراز و فرودها و تکاملش در این مسیر در کنارش باشد.
نویسنده از دو راوی برای روایت داستانش استفاده کرده است. بخش اول توسط شخصیت اصلی داستان به تصویر کشیده شده و در بخش دوم نویسنده با تبحری خاص زاویه دید را تغییر داده تا از نگاهی دیگر قهرمان داستان را به مخاطب معرفی کنند تا این توانایی را به خواننده بدهد تا جهان قهرمان زن داستان را متفاوت از چیزی که خودش روایت میکند و عاری از هر گونه خود محوری تحلیل کند.
نکته مهم دیگری که از نگاه نویسنده دور نمانده است درگیریهای ذهنی ایجاد شده برای جامعه زنان است و سعی شده در بخشهای مختلف داستان به آن اشاره شود. مانند این که گرایش به ورزش برای زنان بیشتر از آن که جنبه سلامتی داشته باشد برای رسیدن به استاندارهای موجود در جامعه است که خود زمینه ساز بروز مشکلات متعددی برای زنان میشود.
بیشک خواندن بخش کوچکی از این کتاب شما را ترغیب خواهد کرد که ادامه آن را نیز بخوانید.
«اول آن کیف بزرگ سیاه را به شانه آویزان میکند و بعد آن ساک چرمی کنار پاش را طوری از روی زمین بر میدارد که انگار همه آنهایی که الان تو سالن فرودگار مهرآباد هستند، دارند نگاهش میکنند و انگار همه زیر لب میگویند چه خانم با شخصیتی.
سرعتم را روی تردمیل زیاد میکنم، باید کمی بدوم… با شخصیت، با شعور، با ادب… همهاش تصور من بود، تصور من بود که نگاهم میکنند و توی دلششان میگویند چه خانم با شخصیتی. شاید کمی از خودم فاصله میگرفتم آن وقت میدیدم کسی نگاهم نمیکرد.»
هست یا نیست؟
سارا سالار