به گزارش متادخت، حنانه آنقدر عصبانی بود که اگر کارد میزدی خونش در نمیآمد. بلند فریاد کشید:
- تو نمیتونی با من این کارو بکنی.
هومن اما بیخیال در حال جمع کردن وسایلش بود. انگار حضور حنانه برایش هیچ مفهومی نداشت. حنانه جلو رفت و لباسهای هومن را از دستش گرفت.
- خواهش میکنم هومن نرو! من نمیتونم بدون تو زندگی کنم.
هومن پوزخندی زد و لباسهایش را از دستش گرفت و سرجایش گذاشت.
- من دیگه نمیتونم با تو ادامه بدم، خسته شدم از دست کارهات از این شکاکیتت، از وسواسی که داری، میخوام خلاص کنم خودمو، میفهمی؟
- من عاشقتم هومن، اگر چیزی میگم واسه اینه که دوست دارم.
هومن از جایش بلند شد.
- نمیخوام دوستم داشته باشی، این بازی مسخره باید یه جایی تموم بشه.
حنانه دستانش رو روی صورتش گذاشت و شروع کرد به هقهق کردن.
- اگر مهریه داشتم تو جرات نمیکردی با من این طوری رفتار کنی، دیدی بیکس و کارم، مهریه هم که ندارم با خیال راحت میخوای منو ول کنی بری.
هومن با صدای بلند خندید.
- نه عزیزم اشتباه میکنی اگر کس کارو مهریه هم داشتی میرفتم. بعد مهریه نداشتن تو به من چه ربطی داره؟ خودت خواستی وگرنه پدر من این همه بهت اصرار کرد خودت گفتی عشق هومن مهریه منه، حالا هم مشکل خودته، به من هیچ ارتباطی نداره.
سیگاری از جیب بیرون آورد و آتش زد.
- بشین کنج خونه هی بشور و بساب، در و دیوار آب بکش تا دیوانهتر از اینی که هستی بشی، من یه جوری گموگور میشم که هیچ وقت دستت بهم نرسه.
صدای گریههای حنانه بلندتر شد. حالا هومن جلوی در ایستاده بود. برگشت و به حنانه گفت:
- به خودت رحم کن و برو پیش یه روانپزشک شاید درمان شدی؟
حنانه ناگهان برافروخته شد:
- تو غلط میکنی با من این طوری حرف میزنی خودت دیوانهای با هفت جد و آبادت، میرم ازت شکایت میکنم.
صدای بسته شدن در آمد و حنانه ناامید دوباره شروع به گریه کرد.
پیوست:
ماده 1087 قانون مدنی: اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده و یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است و طرفین میتوانند بعد از عقد مهر را با تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل (*) است.
* مَهْرُ الْمِثْل نوعی از مهریه است که در تعیین مقدار آن به زنان همشأن زوجه مراجعه میشود.