به گزارش متادخت، روبهرویم نشسته و آرام بستنیاش را میخورد، اما حال من خوب نیست. تمام حرفهایش بر سرم آوار شده است. حتما شوخی میکند و چند دقیقه دیگر میگوید که همه اینها را برای اذیت کردن من گفته است. صدایش میکنم.
- ساغر!
سرش را بالا میآورد و نگاهم میکند، نگاه سردش بیشتر میترساندم.
- داری شوخی میکنی؟ همه اینا رو میگی که منو اذیت کنی؟
پوزخند میزند.
- نه برای چی باید این کار رو کنم؟ ببین بابک! منو تو که بچه نیستیم. خب نامزدی واسه همینه دیگه. چیکار کنم ازت خوشم نیومده. هنوزم که عقد نکردیم، به هم میزنیم. تو برو پی زندگیت، منم میرم پی زندگیم. تو همیشه مثل یه دوست خوب برای من باقی میمونی.
همه اینها را در آرامش کامل میگوید، انگار احساسات من بازیچهای بود که حالا از بازی با آن خسته شده است.
- تو منو مسخره کردی؟ اونی که اصرار داشت همه چی رو زودتر رسمی کنیم تو بودی! اونی که میگفت همه چیز اوکیه تو بودی. تو بودی که گفتی مشاوره لازم نیست من عاشقتم، عشق همه چیز رو حل میکنه! حالا نشستی جلوی من میگی ازت خوشم نیومده؟ هنوز دو ماه از اون همه هزینهای که رو دست من برای جشن گذاشتی نمیگذره، گفتی نشون الماس میخوام، گفتی جلوی خانوادهام سربلندم کنید. ما هم هر کاری تو گفتی کردیم. همه اینا به جهنم، تو منو عاشق خودت کردی حالا میگی ازت خوشم نیومده؟
فقط نگاهم میکند آب دهانش را قورت میدهد و با پرویی میگوید:
- مگه چقدر هزینه کردی اینطوری رفتار میکنی؟ بالاخره این مدت با من بودی دیگه یه هزینهای هم کردی. حالا هم که نمیشه من زورکی زن تو بشم! اصلا من نمیخوام ایران بمونم، میخوام برم کانادا راحت شدی؟ لطفا دیگه مزاحمم نشو.
خون به مغزم نمیرسد بلند که میشود، میگویم:
- ازت شکایت میکنم. باید تمام خسارتی که به من و خانوادهام زدی رو جبران کنی.
- هر کاری دلت میخواد بکن.
میرود و من تنها آهی از سینه میکشم. یاد حرف مادرم میافتم که میگفت: «مادر این دختره انگار پی مال و منالته، دلم رضا نیست.» کاش به حرفش گوش کرده بودم.
پیوست:
ماده 1036 قانون مدنی: اگر یکی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی به هم بزند در حالی که طرف مقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر به اعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجی کرده باشند طرفی که وصلت را به هم زده است باید از عهده خسارات وارده برآید؛ ولی خسارات مزبور فقط مربوط به مخارج متعارف خواهد بود.