به گزارش متادخت، خیلی وقتها یک اتفاق میتواند مسیر زندگی انسانها را تغییر دهد. کتاب قالب تهی کن بر اساس یک اتفاق مسیر زندگی دختری را پیش روی مخاطب میگذارد تا با او همراه شود و از چین تا ایران و دوباره بازگشت به چین را سفر کند. ماجرا از جایی شروع میشود که یولی نمیخواهد تن به ازدواج اجباری با یک کمونیست بدهد، آن هم ازدواجی مصلحتی برای اینکه برادرش را به اهدافش برساند. یولی قصد میکند تا برای راز و نیاز به کلیسا برود ولی راننده تاکسی او را به اشتباه رو به روی یک مسجد پیاده میکند، آن هم درست در شب قدر و این سرآغاز یک ماجرای پر کشش و جذاب است. در ادامه سرنوشت بازی خود را ادامه میدهد و یولی تصمیم به فرار میگیرد. فراری که او را به خانه یک مسلمان آغوری میرساند تا برای اولین بار قرآن را بخواند و بیشتر در مورد مسلمانان بداند. اما این تنها بخش کوچکی از ماجرای زندگی یولی است، اگر دوست دارید ادامه زندگی پر فراز و نشیب یولی را بدانید حتما به سراغ کتاب قالب تهی کن بروید و مطمئن باشید از خواندن ادامه ماجرا شوک زده خواهید شد.
***
به سختی تاکسی پیدا کرد. راننده خوابآلود و بداخلاق مقصد یولی را پرسید. یولی پاسخ داد:
- کلیسای مرکزی!
راننده سرفه خشکی کرد و با صدای خش دارد گفت:
- مراسم کلیسا یکشنبه صبح…
یولی محترمانه گفت:
- میدانم میخواهم به مراسم عشاء ربانی بروم شما فقط به کلیسا بروید!
راننده با سرعت از خیابانها گذشت مسیر طولانیتر از چیزی بود که به خاطر داشت. مرد آنقدر بداخلاق بود که یولی ترجیح داد چیزی نپرسید. تاکسی در مقابل ساختمان سفید که سقفی محدب داشت ایستاد. یولی با تعجب به ساختمان نگاه کرد. روی سقف گنبد چراغهایی روشن بود و یولی در پرتو نور، مردم سپید پوش را دید که به درون ساختمان میروند. معترض گفت:
- اینجا که کلیسا نیست؟
مرد گفت:
- صد ین میشود!
نمیخواست با آن مردم عجیب و غریب و بداخلاق بحث کند. در حالی که در کیفش دنبال پول میگشت گفت:
- اما اینجا کلیسا نیست. گفتم میخواهم به کلیسای مرکزی بروم.
راننده با عصبانیت پیاده شده و در سمت او را باز کرد. سپس با خشونت گفت:
- گفتی مراسم شبانه میخواهی، این هم مراسم شبانه اگر پیاده نشوی پلیس را خبر میکنم.
***
کتاب قالب تهی کن از آن دست کتابهایی است که از خواندنش پشیمان نخواهید شد.
قالب تهی کن
الهه بهشتی