به گزارش متادخت، آنقدر گریه کرده بود که دیگر نفسش بالا نمیآمد. حسام هنوز عصبانی بود اما آرامتر شده بود. نگاهی به مینا کرد و زیر لب گفت:
- بیحیثیتم کردی.
مینا دلش برای حسام میسوخت. حق داشت آنقدر عصبانی باشد. دلش میخواست بتواند آرامَش کند اما جرأت نداشت. حسام بلند شد گوشیاش را از روی میز برداشت و شروع کرد به پیدا کردن شماره دوست وکیلش، میخواست شکایت کند.
- سلام داداش، الو… صدا میاد؟ الو…
حسام خستهتر از قبل روی مبل خودش را رها کرد. آنتن ندادن تلفن سینا هم آخرین ضربه را به روان خستهاش وارد کرد. مینا آرام نزدیک حسام شد، احساس پشیمانی از صدایش مشخص بود.
- حسام! بخدا من نمیخواستم اینطوری بشه. از کجا باید میدونستم این نسیم احمق گوشیشو میده دست دوست پسرش، اونم میخواد از تو اخاذی کنه؟
- حرف نزن مینا! میخوام فکر کنم. چند بار بهت گفتم عکسهای بیحجابتو تو این پیامرسانها نفرست واسه کسی؟ وای مینا! مینا!!!
- آخه…
صدای زنگ تلفن مکالمهیشان را نیمهتمام باقی گذاشت. حسام به صفحه موبایلش نگاه کرد، خودش بود.
- الو سینا صدا میاد؟
- سلام خوبی؟ پارسال دوست امسال آشنا!
- سینا داداش میخوام برای یه موردی کمکم کنی.
- چی شده؟
- گفتنش برام سخته ولی تو محرم اسرارمی. دیشب یکی یه عکس برام فرستاد و میخواد ازم اخاذی کنه، میخوام شکایت کنم. اصلا میشه شکایت کرد؟
مینا روی مبل کز کرده بود و ناخنهایش را میجوید. اگر سینا باور نمیکرد چه؟ اگر فکر میکرد این عکسها واقعی هستند، اگر پلیس و قاضی آن عکسها را ببینند… اگرها همینطور به مغرش هجوم میآوردند. سینا در سکوت به حرفهای حسام گوش میکرد.
- باید همو ببینیم. باید شکایتنامه تنظیم کنیم پدرشو در بیاریم تا با آبروی مردم بازی نکنه. نترس قانون پشتته.
- سینا! اگه عکسهای مینا با اون مردک رو بفرسته برای همکارام، بیآبرو میشما.
- نترس خیلی زودتر از چیزی که فکر کنی جلوشو میگیریم.
مینا سرش را پایین انداخت کاش همه چیز به عقب برمیگشت. کاش به نسیم اعتماد نکرده بود.
پیوست:
ماده 16 قانون جرایم رایانهای: هر کس به وسیله سامانههای رایانهای یا مخابراتی، فیلم یا صوت یا تصویر دیگری را تغییر دهد یا تحریف کند و آن را منتشر یا با علم به تغییر یا تحریف منتشر کند، به نحوی که عرفاً موجب هتک حیثیت او شود، به حبس از نود و یک روز تا دو سال یا جزای نقدی از پنج میلیون (5.000.000) ریال تا چهل میلیون (40.000.000) ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد.